معنی بومی، هم میهن، ملوان سادهکه هنوز درجهای نگرفته کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است ملوان نا ازموده، اهل خشکی (در مقابل دریانورد), معنی بومی، هم میهن، ملوان سادهکه هنوز درجهای نگرفته کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است ملوان نا ازموده، اهل خشکی (در مقابل دریانورد), معنی fmkd، ik kdij، kgmاj sاbili ijmx bc[iاd j;ctتi lsdli xjb;d mayga bc oald اsت kgmاj jا اxkmbi، اig oald (bc krاfg bcdاjmcb), معنی اصطلاح بومی، هم میهن، ملوان سادهکه هنوز درجهای نگرفته کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است ملوان نا ازموده، اهل خشکی (در مقابل دریانورد), معادل بومی، هم میهن، ملوان سادهکه هنوز درجهای نگرفته کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است ملوان نا ازموده، اهل خشکی (در مقابل دریانورد), بومی، هم میهن، ملوان سادهکه هنوز درجهای نگرفته کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است ملوان نا ازموده، اهل خشکی (در مقابل دریانورد) چی میشه؟, بومی، هم میهن، ملوان سادهکه هنوز درجهای نگرفته کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است ملوان نا ازموده، اهل خشکی (در مقابل دریانورد) یعنی چی؟, بومی، هم میهن، ملوان سادهکه هنوز درجهای نگرفته کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است ملوان نا ازموده، اهل خشکی (در مقابل دریانورد) synonym, بومی، هم میهن، ملوان سادهکه هنوز درجهای نگرفته کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است ملوان نا ازموده، اهل خشکی (در مقابل دریانورد) definition,